English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5566 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
rolling terrain U زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
savannahs U زمین هموار
savannah U زمین هموار
savanna U زمین هموار
savannas U زمین هموار
table land U زمین هموار
tableland U زمین هموار و مسطح
feature line U خط پست و بلندی زمین
espianade U قطعه زمین هموار شیب ملایم
low land U پستی زمین
feature U وضع پست و بلندی زمین
features U وضع پست و بلندی زمین
featured U وضع پست و بلندی زمین
featuring U وضع پست و بلندی زمین
terrain relief U پستی وبلندی زمین
terrain features U پستی وبلندیهای زمین
grandfather clocks U ساعت پاندولی بلندی که روی زمین قرار میگیرد
grandfather clock U ساعت پاندولی بلندی که روی زمین قرار میگیرد
over rough and smooth U در زمین ناهموار وهموار در پستی وبلندی
clowned U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge U هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clown U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return U انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clowns U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
hercules U نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
geotaxis U گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
center field U قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
pancakes U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancake U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
inductive earthing U زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
regulus U نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
frost heave U برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
off side U سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
nap of the earth U از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
honest john U نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
tellurian U ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
geognosy U زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
to break up U از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
perelotok U زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
ups and down U پستی و بلندی
hilliness U پستی و بلندی
ruggedness U پستی و بلندی
sergeants U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
styx U نوعی موشک زمین به زمین دریایی
sergeant U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
accentuation U پستی و بلندی صدا
covenant runing with land U شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land U زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying U پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
pervious ground U زمین تراوا زمین نفوذپذیر
lacrosse U نوعی موشک زمین به زمین
pershing U موشک زمین به زمین پرشینگ
redstone U موشک زمین به زمین رداستون
biosphere U قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
talik U زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
contour flight U پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
little john U موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
rise and fall U تعیین پستی و بلندی نقاط نسبت به سطح مبنا
drops U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose U دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
permafrost U لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
critical point U نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
hot dog skiing U اسکی کردن با سرعت در میان پستی و بلندی یا بوس و تابع تکنیک خاصی هم نیست
topography U نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
geomagnetism U نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
hydrographer U نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile U موشک زمین به زمین
ground resolution U قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
He had a nast fall. U بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
everglade U قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
surface to surface U موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
earth's attraction U جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
surface-to-surface U موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface missile U موشک زمین به زمین موشک سطح به سطح موشک سطحی
ground U کف زمین
this earthly round U زمین
terrain U زمین
aerospace U جو زمین
grass roots U کف زمین
earth U زمین
ground surface U کف زمین
extra terrestrial U زمین
cinder track U زمین دو
cinder tracks U زمین دو
ground line U خط زمین
geodetically U زمین
graze U زمین
floor U کف زمین
floored U کف زمین
real estate U زمین
grazes U زمین
land n U زمین
floors U کف زمین
earths U زمین
lackland U بی زمین
grazed U زمین
soil U زمین
norland U زمین
fields U زمین
domain U زمین
soiling U زمین
domains U زمین
acres U زمین
ground [British] [floor] U کف زمین
acre U زمین
floor U کف زمین
rooter U زمین کن
land U زمین
tellus U زمین
globes U زمین
ground U : زمین
globe U زمین
soils U زمین
ground U زمین
field U زمین
earthing U زمین
fielded U زمین
physical characteristics U خصوصیات زمین
pervious ground U تراوا زمین
permeable ground U زمین تراوا
grounding U ایجاد زمین
shells U قشر زمین
key terrain U زمین حساس
shell U قشر زمین
invalidism U زمین گیری
investigation of foundation conditions U شناسایی زمین پی
land U به زمین نشستن
permeable ground U تراوا زمین
shelling U قشر زمین
plat U تکه زمین
inductive earthing U زمین القائی
protective earthing U زمین محافظ
public d. U زمین خالصه
public domain U زمین خالصه
punner U زمین سفت کن
punner U زمین کوب
crusts U پوسته زمین
baselines U خط انتهای زمین
rammer U زمین کوب
high land U زمین کوهستانی
grounding U زمین کردن
harrower U زمین صاف کن
hardpan U زمین سفت
pronely U روبه زمین
playing area U محدوده زمین
impermeable ground U زمین نفوذناپذیر
impermeable ground U زمین ناتراوا
playing court U زمین بازی
landed a U ملک زمین
oblique compartment U زمین مورب
aloft U در بالای زمین
predial or prae U وابسته به زمین
west U مغرب زمین
profile line U نیمرخ زمین
ground level U سطح زمین
ground level U تراز زمین
hard soil U زمین سفت
measuring rod U گز زمین پیمایی
nutation U اهتزاز زمین
quick ground U زمین سست
loose ground U زمین سست
occident U مغرب زمین
levelling rod U زمین پیمایی
level land U زمین مسطح
gore U زمین سه گوش
gored U زمین سه گوش
goring U زمین سه گوش
plant U در زمین قراردادن
open country U زمین باز
plants U در زمین قراردادن
losse earth U زمین خوره
low land U زمین پست
measurement ofland U زمین پیمایی
mid court U وسط زمین
moor U زمین بایر
moored U زمین بایر
mixed graze U توام زمین
moors U زمین بایر
mool U زمین خشک
marsh land U زمین ماندابی
marchland U زمین مرزی
natural ground U زمین طبیعی
mallet field U زمین چوگان
neutral earth U زمین خنثی
lowland U زمین پست
lared of the covenant U زمین موعود
panhandle U زمین باریکه
panhandled U زمین باریکه
land reclamation U ابادانی زمین
land of promise U زمین موعود
land measurer U زمین پیما
territories U زمین ملک
territory U زمین ملک
land grading U تسطیح زمین
land capacity U کاراوری زمین
land alide U لغزش زمین
laigh U زمین پست
Recent search history Forum search
2میشود جواب دهید برای په جواب flower bed را پیدا نکردیم
1چندمین
2معنی اسم تیتان چیست؟
1من عاشق تنها فرشته روی زمین شدم
0نقد و نظر آزاد ولی دشنام و فحش ممنوع: دوستان عزیز بویژه عدالت خواهان جنبش روشنایی اولا خوشحالم که همه مردم حق و باطل را بخوبی تشخیص دادند و دوما خوشحالم که حداقل خوبان و بدان از هم تمیز شدند و دیگر هر
0coopling
0او در حالیکه پا به زمین میکوبید گفت:
0 دستگاه یو پی اس چیست و چه وظیفه ای در سازمان دارد؟
4چرا نژاد افغانی کمتر از انسان است؟
4چرا نژاد افغانی کمتر از انسان است؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com